کاریکلماتور های پرویز شاپور- سری دوم :: دیده ور

دیده ور

سرگرمی، آموزنده، هنری

دیده ور

سرگرمی، آموزنده، هنری

مشخصات سایت
دیده ور

>>> به دیده ور خوش اومدی :) ...
>>> دیدن برای خوندن، خوندن برای یادگرفتن و یادگرفتن برای عمل کردن...
>>> بودنت همیشگی، سرت پرشور و دلت سرسبز...
Instagram: @Didevar.hd

کاریکلماتور های پرویز شاپور- سری دوم

سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۱۵ ب.ظ

از یادداشت عمران صلاحی درباره پرویز شاپور:

دنیائی که «شاپور» آفریده بسیار زیبا و شگفت‌انگیز است. وقتی آدم به دنیای شاپور پامی‌‌گذارد مثل بچه‌ای است که وارد یک گاردن پارتی عجیب شده مثل بچه‌ای که باحیرت به یک منظره آتش‌بازی می‌نگرد

شاپور کوتاه‌ترین خط را برای طرح و کوتاه‌ترین کلمه را برای طنز به کار می‌گیرد و می‌گوید: «چرا بی‌خود ولخرجی ‌کنم و یک خط اضافی در طرحم مصرف کنم، این خط را نگه می‌دارم و با آن طرح دیگری می‌سازم!

«کاریکلماتور» خون تازه‌ای است در رگ‌های طنز ایران، شاپور تمام حرف‌هایی را هم که در صحبت‌ روزمره خود می‌زند کاریکلماتور است. وقتی وارد مجلسی می‌شود خداحافظی می‌کند و هنگامی که مجلس را ترک می‌کند سلام می‌دهد!

خلاصه دنیای شاپور دنیائی است به دور از همه دنیاها، دنیائی که حیرت یک بیگانه‌ دهاتی را در ما برمی‌انگیزد، هنگامی که وارد شهر بزرگی می‌شود.

 

- شب‌ها با ستارگان بیلیارد بازی می‌کنم.


- هیچ جنایت‌کاری به اندازه قلبم با خون سروکار ندارد.


- چون گلوله طاقت دوری تفنگ را نیاورد از میان برگشت.


- برای گربه تحقیرآمیز است که با مرگ موش خودکشی کند.


- بعد از مرگ همه شاد هستند، چون روی قبرها می‌نویسند شادروان.


- برخی از محصلین با آسانسور به کلاس بالاتر می‌روند.


- به محض اینکه چشمم به عزرائیل افتاد خودم را به مردن زدم.


- آرزو می‌کنم برخی افراد همیشه مشغول خوردن باشند تا فرصت حرف زدن را پیدا نکنند.


- قبل از اینکه قرص خواب‌آور بخورم ساعتم را از مچم باز می‌کنم که نخوابد.


- برای اینکه سیبل‌هایش را دود بدهم سیگار به او تعارف نمودم.


- ماهی‌ای که استخوان نداشته باشد موجب امتنان گربه است.


- زندگی هیچ‌کس به اندازه متصدی آسانسور فراز و نشیب ندارد.


- پرنده روی سیم تلفن مشغول استراق سمع بود.


- برای اینکه از مخارج خودکشی شانه خالی کنم زندگی می‌نمایم.


- برخی از افراد آنقدر آدم‌های بددهنی هستند که دهان‌شان احتیاج به سیفون دارد.


- به قدری آدم دل‌رحمی هستم که در زمستان‌ها وقتی می‌خواهم به کسی سیلی بزنم قبلاً دستم را روی 

بخاری گرم می‌کنم.

- گربه پس از گرفتن موش به دقت دنبال تاریخ مصرفش می‌گشت.


- همه مردم سر «چوب رخت» کلاه می‌گذارند.


- هرگز اختلاف طبقاتی بین مرغ و خروس حل نمی‌شود.


- از عزرائیل تقاضا نمودم خارج از نوبت به زندگی‌ام خاتمه دهد.


- شیشه عمرم را به جای شیشه خالی آبجو به «بارون خاچیک» قالب نمودم.


- سیاه‌پوستان هرگز در مقام تعارف به کسی نمی‌گویند «روی من سیاه».


- هر وقت ساعت مرگم فرا می‌رسد با دستپاچگی ساعتم را عقب می‌کشم.


- صاحبان چشم‌های عسلی نگاه‌های شیرینی دارند.


- آب‌تنی ماهی یک عمر طول می‌کشد.


- فروتنی آبشار نیاگارا را ستایش می‌کنم.


- نمی‌دانم ماهی چه غذای شوری خورده که آن قدر روی آن آب می‌خورد.


- برای اینکه قطار را از دست دهم ساعتم را یک ربع عقب کشیدم.


- به الماس فکر کردم شیشه عمرم ترک برداشت.


- برای اینکه ماهی را در غمم شریک کنم داخل تنگش اشک می‌ریزم.


- سوراخ‌های در نمکدان برای این است که نمک خفه نشود.


- در کشورهای صنعتی فواره‌ها با آسانسور بالا و پائین می‌روند.


- وقتی چشمم به تاریخ تولدم می‌افتد بی‌اختیار اشک می‌ریزم.


- تا از عزرائیل دستمزد نگیرم خودکشی نمی‌کنم.


نظرات  (۲)

۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۶ طراحی فروشگاه اینترنتی
چه جملات قشنگی....
خیلی قشنگن منتظر سری های بعدی باشید...

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.